◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

 

پسر:سلام عزیزم خوبی

دختر:سلام ای بد نیستم

 

پسر:عزیزم چیکار میکردی

 

دختر:هیچی کاری داشتی

 

پسر:آره زنگ زدم بگم حاضر شو باهم شام بریم بیرون یه گشتیم بزنیم

 

دختر:الان، من که نمیتونم بزار واسه بعد

 

پسر:واسه چی

 

دختر:خیلی حوصله ندارم الان

 

پسر:خب حالا پاشو بیا بریم حوصلت میاد

 

دختر:نه آخه یه جوریم حوصله ندارم اصلا، امروز یوگا نرفتم اعصابم آروم نیست

 

پسر:باشه پس بمونه واسه بعد

 

دختر:خب حالا دیگه گفتی میام دیگه

 

پسر:نه نمیخواد بزار باشه واسه بعد

 

دختر:نه بیا بریم دیگه الان یه خورده حوصلم اومد

 

پسر:گفتم که نه ولش کن توام حوصله نداری

 

دختر:نه آخه اصلا خودم میخواستم بهت زنگ بزنم بگم شب بریم بیرون

 

پسر:نه بمونه یه شب دیگه خدافظ.

.

.

.

.

داداش ،

همونجور که دخترا از بچگی یاد میگیرن ناز کنن،

توهم از بچگی یاد بگیر ناز نکشی...

...

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:, :: 10:58 :: توسط :

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 967
بازدید دیروز : 233
بازدید هفته : 1989
بازدید ماه : 6202
بازدید کل : 252757
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه